اخبار

یک شهید، یک خاطره: نماز در سینما!

یک روز عصر، من و علی و چند نفر از دوستان به سینما رفتیم. قبل پیروزی انقلاب، برای دیدن فیلم توی سالن تجمع زیادی می‌شد و مردم مقداری معطل می‌شدند.

وقتی سالن سینما خالی می‌شد، کمی طول می‌کشید تا آنهایی که منتظر بودند وارد شوند. معمولاً زن‌های بی‌حجاب و سرلخت تنهایی یا همراه شوهرانشان به سینما می‌آمدند و کنار هم، به تماشای فیلم می‌نشستند. آن روز، من و علی و دوستانمان مجبور بودیم چنددقیقه‌ای منتظر تمام شدن فیلم بمانیم. علی که انگار تازه چیزی یادش آمده بود، رو به یکی از دوستان گفت: «من هنوز نماز نخوندم

دوستمان گفت: «خب! عیبی نداره، حالا که می‌خواهیم بریم فیلم رو ببینیم. اینجا هم که نمازخونه و مسجد نداره…»

– نخیر، باید نمازم رو بخونم.

هر چه سعی کردیم قانعش کنیم که بعداً قضای نمازش را بخواند و فعلاً برای دیدن فیلم به سالن برویم، بی‌فایده بود! دوباره گفت: «من این حرف‌ها سرم نمی‌شه، باید نمازم رو بخونم…»

و رفت تا وضو بگیرد. وقتی برگشت، وسط سالن شلوغ انتظار، به نماز ایستاد. مرد و زن، با تعجب نگاهش کردند. حتی بعضی با تمسخر او را به همدیگر نشان می‌دادند. من و دوستان اما به خودمان می‌بالیدیم که چنین رفیقی داریم…

خاطره‌ای از شهید علی اسدالله‌زاده هروی

راوی: حسن ارفعی‌دوست

منبع: کیهان

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا