حجت الاسلام و المسلمین فروزان نژاد از روحانیون مقیم مشهد نقل می کند: من هرساله قبل از انقلاب ایام دهه محرم جهت تبلیغ به روستای آشوراده از توابع شهرستان بندرترکمن می رفتم.
این روستا در جزیره ای واقع شده بود و من برای اعزام به آنجا ابتدا باید به گرگان و سپس به بندرترکمن و با قایق به آن جزیره می رفتم. من برای ایام محرم در سال ۱۳۵۷ ابتدا به گرگان رفتم با وجود اینکه شهر در حکومت نظامی بود به هر زحمتی خود را به روستا رساندم و با استقبال گرم مردم مواجه شدم. شبی از شب های محرم در مورد ضرورت حجاب در دین و نقد تندی به بی حجابی همسر شاه داشتم. همین منبر باعث شد که چند شب بعد در شب تاسوعا ماموران ارتشی برای دستگیری من به آشوراده بیایند. ده ها ارتشی مسلح وارد مسجد شدند و من روی منبر بودم، وقتی با آن ها مواجه شدم فهمیدم قضیه از چه قرار است، صحبتم را قطع نکردم و در مورد فضلیت قرآن خواندن و عمل به دستورات آن صحبت می کردم و گفتم: حتما همه ما در خانه قرآن داریم و آن را تلاوت می کنیم چون همه بچه مسلمانیم حتی این برادران ارتشی هم که در جلسه مهمان ما شده اند در خانه های آن ها قرآن موجود است و به قرآن عمل می کنند همه ما یک مسلک و دین را پیروی می کنیم و… و با این حرف ها کمی قلب های نیروهای ارتشی را نسبت به خود نرم کردم.
وقتی از منبر پایین آمدم به سمت آن ها رفتم و به آنها خوش آمد گفتم. افسر ارتشی به من گفت: حاجی آقا ما ماموریم شما را امشب با خود ببریم ولی از وقتی به اینجا آمدیم هوای دریا طوفانی شده و بیسیم های ما از کار افتاده است. من گفتم: من در خدمت شما هستم .
ولی افسر ارتشی هرچه با بیسیم خود ور رفت نتوانست با مرکز ارتباط بگیرد و از دستگیری ما منصرف شد و ضمن عذرخواهی نیروهای خود را فراخواند و از آنجا رفتند.
به لطف قرآن و اهل بیت علیهم السلام من آن شب اسیر آنها نشدم تا مراسم شب های محرم به طور کامل برگزار شود.
ثبت دیدگاه