سروده جدید قائم مقام ستاد اقامه نماز کشور با عنوان “سبک زندگی”

به گزارش روابط عمومی ستاد اقامه نماز، سروده جدید دکتر سید احمد زرهانی قائم مقام ستاد اقامه نماز کشور با عنوان “سبک زندگی” منتشر شد.
متن سروده را در ذیل بخوانید:
سبک زندگی
بنام آن که ما را چشم دل داد
نفخت فیه من روحی به گل داد
جهان را آفرید از روی حکمت
به هر جنبنده ای بخشید نعمت
سپهر بی کران را کرد چون راست
به انجم کهکشانها را بیاراست
چو این طاق زبر جد را بر افراخت
به آیات، آفرینش را غنی ساخت
در آورد از دل سنگ سیه آب
بزد بر فرق شب با تیغ مهتاب
به انسان خاندان و خانه بخشید
به حیوان لانه و کاشانه بخشید
برای رستن انسان ز بیداد
سفیران الهی را فرستاد
دهد تا بندگان را علم و بینش
نهفت اسرار خود در آفرینش
هزاران کهکشان در جنبش انداخت
جهانی را نهان در ذره ای ساخت
بشر را جانشین خویش فرمود
مقامش را به دانش بیش فرمود
کنون یا ایهاالانسان بپاخیز
تحول آور و طرحی دگر ریز
تو داری فطرتی چون فاطر خویش
نبر این رشته را از خاطر خویش
خدا را جانشینی ، جاودانی
فراتر از زمین و آسمانی
ملک در پیش پایت سر بخاک است
فلک از جان پاکت تابناک است
ضمیری روشن و آگاه داری
در آفاق و در انفس راه داری
اگر فرمان بری از حضرت دوست
یداللهی و در تو قدرت اوست
اگر سر پیچی از فرمان دادار
شوی در پنجه شیطان گرفتار
تو صاحب اختیاری می توانی
خودت را تا ثریا بر کشانی
نباید در کمند بدگمانی
بمانی تا شوی بیهوده فانی
به الطاف الهی خوش گمان باش
ز استدراج مهلک در امان باش
بنی آدم اگر قدر خدا را
بداند، می کند با خود مدارا
لفی خسری که طغیان پیشه دارد
کجا از آخرت اندیشه دارد
جهانت را به دانش معنوی کن
به ایمان و عمل خود را قوی کن
خدا را در نظر گیر و سخن گو
بدون طعنه و بی سوء ظن گو
شوی تا لایق تاج امامت
بکن در موضع حق استقامت
نیفکن در ضمیرت دانه شرک
که ویران می شود کاشانه شرک
سپردم گوش جان بر نای هستی
شنیدم نغمه ی یکتاپرستی
جهان آفرینش پر نشانه
بود از بی نشان جاودانه
بکن فرمان حق را زینت خویش
مطهر کن به تقوی طینت خویش
چو بینی فتنه ای می گردد آغاز
به کام مهلکه خود را نینداز
تهی دستان مسکین بی شمارند
که حتی لقمه ی نانی ندارند
نمی شاید تو از سیری بمیری
ولی دست فقیری را نگیری
کسی در زمره اهل تمیز است
که در فکر حساب و رستخیز است
خورد نانی و بخشد نصف نانی
خرد در روز محشر سایبانی
چو می نوشی فقیران را بنوشان
تن لخت ضعیفان را بپوشان
بپوشان تا شود پشت و پناهت
خداوند و بپوشاند گناهت
چو باران بهاری با ترانه
فرو بار و بشو هر سو روانه
طراوت ده به دلهای شکسته
در آور کشتی در گل نشسته
گر آرد بینوایی خم به ابرو
بکش دست نوازش بر سر او
گشاید دست تدبیر الهی
گره از کار تو آنجا که خواهی
نشان روشن تقوا نماز است
کلید جنه الماوا نماز است
ستون محکم کاخ سعادت
نباشد در جهان الا عبادت
رواق و صحن مسجد خانه توست
سرای روشن جانانه توست
شنیدم زان امام پاک و ماجد
علیکم بالصلاه فی المساجد
نماز امر الهی در کتاب است
نخستین پرسش روز حساب است
خرد باشد چراغی عالم افروز
که شب را می کند روشن تر از روز
خرد در جان ما گنجی نهان است
که اسباب تحول در جهان است
بود حکم خرد فرمان صائب
رهاند آدمی را از مصائب
اگر خاری خلد در پای جانت
خرد از رنج آن بخشد امانت
خردمند حکیم روشن اندیش
جهانی را کشاند در پی خویش
ز فرمان خرد گر سر بتابی
گرفتار کمند اضطرابی
فتاوای خرد، فرمان دین است
تمرد زین دو محنت آفرین است
اگر کردی اراده می توانی
بسازی با خرد از نو جهانی
چو بستی عهد و پیمانی نگهدار
که بد عهدی فرو کاهد ز مقدار
همان بهتر که عهدی را نبستن
از آنکه بستن و آن را شکستن
اگر بر عهد و پیمانت بمانی
زیان هم گر ببینی ،قهرمانی
مکش منت ز نااهل کژاندیش
تحول آفرین با همت خویش
گریز از یار نادان بداختر
مکن با آب فتنه کام خود تر
کنار گل نشین تا بوی گلشن
کند جان تو را سرمست و روشن
اگر خود را شناسی با تفکر
جهان را می کنی از معرفت پر
در این صورت به گیتی چیره دستی
خدا را می شناسی حق پرستی
بکن دل را منزه از عداوت
که تا گردی چو بستان باطراوت
دل بی کینه و اندیشه پاک
کند سیمای هستی را طربناک
ندیدم در بهار زندگانی
نسیمی چون نسیم مهربانی
مکن تندی بپرهیز از تباهی
بترس از آتش خشم الهی
اگر بر توسن قدرت نشستی
حذر باید کنی از خود پرستی
تواضع در توانایی روا دار
روان زیردستان را نیازار
تکبر آفت دنیا و دین است
غرور نابجا رنج آفرین است
تکبر می کند جان را نگوسار
تواضع سربلندی آورد بار
مکن این نکته را هر گز فراموش
که دنیا گه دهد نیش و گهی نوش
پس از نوشیدن مستانه نیش است
بنی آدم رهین کار خویش است
خدا را دیدن و خود را ندیدن
ندای گرم وجدان را شنیدن
نشانی باشد از انسان آگاه
که می پیماید از روی خرد راه
هوای زندگی ناپایدار است
گهی نوشین و گاهی ناگوار است
اگر گشتی ز دلتنگی هراسان
سفر کن سوی اقلیم خراسان
که می بینی در آن وادی نشانه
ز دریای کرامت بی کرانه
نگو من قاصرم دارم بسی عیب
گره را می گشایند از در غیب
بود بالا سر ما چاره سازی
خدای مهربان دلنوازی
که در هنگام سختی یاور ماست
چو روز دیگر آید داور ماست
گر از چشمت سرشک توبه بارد
فرشته پیش پایت سر گذارد
نیامرزد خدا آن منعمی را
که دل دارد ولی چون سنگ خارا
نیفروزد چراغی در طریقی
نگیرد دست بی جان غریقی
فرو می بلعد و جودی ندارد
برای جامعه سودی ندارد
به فکر احتکار و اختلاس است
مرید کافه های لاس و گاس است
نه از میهن خیر دارد نه از دین
نه حرکت می کند روی موازین
و لیکن آفرین بر آن توانمند
که دارد با خدا پیمان و پیوند
دهد چون باد نوروزی بشارت
رهاند خستگان را از مرارت
بود کار آفرین و چاره اندیش
برد سودی ، دهد نانی به درویش
گهی مسجد بسازد با شبستان
گهی دانشسرا گاهی دبستان
به جای آن که اندوزد ، شمارد
جوانان را به کاری می گمارد
گر افتد اتفاقی ناگهانی
کند خدمت هویدا و نهانی
درآمد دارد و همت از آن بیش
بود در کار خیر از دیگران پیش
اگر دارا نگیرد دست نادار
فرو ریزد به روی هر دو آوار
َشکاف اقتصادی چون شود باز
نزاع و سرکشی می گردد آغاز
توازن در امور اقتصادی
بود کار مدیران جهادی
شکاف اقتصادی را بکن پر
بپرهیز از مکافات تکاثر
چو دیدی از کسی رنگ شرارت
نزن دامن به آتش با جسارت
که خشم آتش بر آتش می فزاید
وقار آدمی را می زداید
هر آنکس آتشی از کینه افروخت
کنار دیگران خود را در آن سوخت
مهار خشم سوزان با سماحت
کند دل را ز رنج فتنه راحت
بهوش ای زیردست آزار سرمست
که پیوسته نمی مانی زبر دست
دلیرانی که دژها را گشودند
به نوبت در فراز و در فرودند
بلرزد تاج و تخت پادشاهی
که لرزاند دل هر بی گناهی
شگفتا کار این دنیا عجیب است
فراز آن سرآغاز نشیب است
گلستانی بود در متن خاشاک
گهی پژمرده و گاهی طربناک
مسافرخانه دنیای فانی
ندارد تختخواب جاودانی
گهی در آن حریر و پرنیان است
گهی کهنه گلیمی در میان است
نبستند اهل معنی دل به این کاخ
برستند از کمند دهر گستاخ
از این بستان گلی چیدند و بردند
گلستان را به گل چینان سپردند
نسیم شعر زرهانی چو برخاست
بهارستان حکمت را بیاراست
سیداحمد زرهانی
۲۱اردیبهشت ۱۴۰۴
برخی از آیات و روایاتی که با صنعت ادبی تلمیح در این سروده به آنها اشاره شده است:
- ۱. فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِینَ
- وَلَقَدْ زَیَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْیَا بِمَصَابِیحَ
- لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ ۖ
- ثُمَّ جَعَلْنَاکُمْ خَلَائِفَ فِی الْأَرْضِ مِنْ بَعْدِهِمْ لِنَنْظُرَ کَیْفَ تَعْمَلُونَ
- فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا ۚ فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا ۚ
- وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِکَهِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ أَبَىٰ وَاسْتَکْبَرَ وَکَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ
- آیَاتِنَا فِی الْآفَاقِ وَفِی أَنْفُسِهِمْ حَتَّىٰ یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ ۗ أَوَلَمْ یَکْفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ
- أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ ۖ
- وَالَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لَا یَعْلَمُونَ
- ۰ وَمَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ
- إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِی خُسْرٍ…
- وَلَا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَهِ ۛ
- پیامبر صلی الله علیه و آله : اَلدُّعاءُ مِفْتاحُ الرَّحْمَهِ، وَ الْوُضوءُ مِفْتاحُ الصَّلاهِ، وَ الصَّلاهُ مِفْتاحُ الْجَنَّهِ؛
- امام صادق علیه السلام : عَلَیکُم بِالصَّلاهِ فِی المَساجِدِ
- أَوَّلُ مَا یُحَاسَبُ اَلْعَبْدُ اَلصَّلاَهُ فَإِنْ قُبِلَتْ قُبِلَ مَا سِوَاهَا وَ إِنْ رُدَّتْ رُدَّ مَا سِوَاهَا.
- وَ یُثِیرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ
- و کلّما حکم به الشرع حکم به العقل قاعده ای است مستنبط از از روایات اهل بیت
- وَأَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ کَانَ مَسْئُولًا
- قَالَ اَلنَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ ثُمَّ عَلَیْکَ مِنَ اَلْعِلْمِ بِمَا لاَ یَصِحُّ اَلْعَمَلُ إِلاَّ بِهِ وَ هُوَ اَلْإِخْلاَصُ.
- امام صادق (ع): إِنَّ فِى السَّماءِ مَلَکَینِ مُوَکَّلَینِ بِالعِبادِ، فَمَن تَواضَعَ لِله رَفَعاهُ وَمَن تَکَبَّرَ وَضَعاهُ