سروده جدید قائم مقام ستاد اقامه نماز با عنوان «در حال نماز»

به گزارش روابط عمومی ستاد اقامه نماز، سروده جدید دکتر سید احمد زرهانی قائم مقام ستاد اقامه نماز با عنوان «در حال نماز»، منتشر شد.
باسمه تعالی
«در حال نماز»
دل شکستن شیوه آزاده نیست
ناجوانمردی گناهی ساده نیست
با تعقل کرده اند اهل نظر
باد استبداد را از سر بدر
هرکه هستی در جهان آزاده باش
پیش پای اهل دل افتاده باش
خویشتن را برتر از مردم نبین
جای گل، خار کژاندیشی نچین
ارمغان سرکشی لغزیدن است
میوه تلخ ندامت چیدن است
آن که گردد روشن از نور خرد
ره بسوی روشنایی می برد
جاهل افتاده در چاه غرور
بخت خود را می کند زنده بگور
باید انسان کار انسانی کند
دوری از رفتار شیطانی کند
خودپسندی آورد خواری ببار
می نشاند در فصای دل غبار
مثل کعبه معتبر باید شمرد
آبرو را ، ناگهان آنرا نبرد
می دمد گلهای رنگین نجات
از گلستان مقیمین الصلاه
بنده ی وارسته ی پروردگار
خوی خوش دارد چو باران بهار
می کند خود را منزه از غضب
تا نرنجاند دلی را بی سبب
اسوه فرزانه او مصطفاست
روشنای خانه او مرتضاست
با نقوش آسمانی حک بود
بر نگینش ” قل هو الله احد”
چون موذن سر دهد آوای عشق
سوی مسجد می دود با پای عشق
گر زند درمانده ای روزی درش
می کشد دست نوازش بر سرش
چون که شیطان را ببیند روبرو
فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ ، آید یاد او
نفس اماره اگر خیزد ز جای
می کند رو سوی درگاه خدای
در نداری ره سپارد با وقار
اتکا دارد به لطف کردگار
چون رسد بر ثروت و یابد غنا
می کند بر بینوایان اعتنا
در امان از آتش خودخواهی است
خیر او در هر کرانه راهی است
پیش دشمن می خروشد مثل شیر
نزد یاران می خرامد سر بزیر
چون خورد از دشمنی مشتی درشت
می زند ، اما نه با خنجر ز پشت!
در سر خود پرورد پندار نیک
می کند دفع بدی با کار نیک
می کشد بار کسان چون بار خویش
می خورد نان حلال از کار خویش
پرچم توحید را گیرد به دست
بی محابا نشکند عهد الست
تا رهاند جان خود را از گناه
می کند شب زنده داری تا پگاه
بر سر سجاده با راز و نیاز
می رود معراج در حال نماز
می کند سیری در اسرار وجود
نیمه شب با مشعل کشف و شهود
می شود بینا ،گشاید چشم دل
می رهد از قید و بند آب و گل
تا شود فانی ، به دست آرد بقاء
جاودانه گردد از فیض لقاء
گر به خاکستر زند دست ولا
می کند چون کیمیا آنرا طلا
خویشتن را می شناسد،بنده است
دل ز مهر ماسوی الله کنده است
با دل دریایی و فکر بلند
می رهاند خستگان را از کمند
خرم از فیض خودآگاهی بود
صبغه او صبغت اللهی بود
چرخ گردون گر بگردد ناگوار
مثل کوهی راسخ است و استوار
در سیاهی می درخشد مثل ماه
تا نیفتد رهروی در قعر چاه
تا بود در جسم و جان او رمق
استقامت می کند در راه حق
می برد با جان و دل فرمان دوست
نیک می داند جهان از آن اوست
عشق می ورزد به اولاد علی
سر نمی تابد ز آراء ولی
هم امین و صاحب اندیشه است
هم خداجوی و ولایت پیشه است
تا نیفتد بین مردم اختلاف
می کند پر ، هرکجا بیند شکاف
می نوردد راه علم و اجتهاد
هم معاش او درست و هم معاد
چون که می داند روان سوی کجاست
جان او جولانگه خوف و رجاست
سیداحمد زرهانی/ ۲۰ شهریور ۱۴۰۴